نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 138
زمين سرنگون شد و ستونها فرو ريخت و به سمت ميهمانان جارى گرديد و آنكه بر بالاى تخت رفته بود بيهوش بر زمين افتاد و رنگ از روى كشيشان پريد و پشتشان لرزيد و بزرگ آنها به جدّم گفت : ما را از ملاقات اين نحسها كه دلالت بر زوال دين مسيحى و مذهب ملكانى دارد معاف كن ! و جدّم از اين حادثه فال بد زد و به كشيشها گفت : اين ستونها را برپا سازيد و صليبها را برافرازيد و برادر اين بخت برگشتهء بدبخت را بياوريد تا اين دختر را به ازدواج او درآورم و نحوست او را به سعادت آن ديگرى دفع سازم و چون دوباره مجلس جشن برپا كردند همان پيشامد اوّل براى دومى نيز تكرار شد و مردم پراكنده شدند و جدّم قيصر اندوهناك گرديد و به داخل كاخ خود درآمد و پردهها افكنده شد . من در آن شب در خواب ديدم كه مسيح و شمعون و جمعى از حواريون در كاخ جدّم گرد آمدند و در همان موضعى كه جدّم تخت را قرار داده بود منبرى نصب كردند كه از بلندى سر به آسمان مىكشيد و محمّد صلَّى الله عليه و آله و سلَّم به همراه جوانان و
138
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 138