نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 107
انسان باقى نمىماند و هيچ يك از مخلوقات خداى تعالى نمىدانست كه اوّل و آخر آنها كجاست ؟ و بخاطر نجاست و پليدى و بدى آنها كسى نمىتوانست به آنها بنگرد و يا آنكه به ايشان نزديك شود و به همين دليل بود كه غلبه و ظفر مىيافتند و آنها آواز و غوغايى داشتند كه اگر به سرزمينى نزديك مىشدند آواز و غوغاى آنها بخاطر كثرتشان از صد فرسخى شنيده مىشد ، همان گونه كه صداى باد يا باران دور دست شنيده مىشد و چون در بلادى واقع مىشدند همهمه مىكردند مانند همهمهء زنبور عسل ولى شديدتر و بلندتر و زمين را پر مىكردند و كسى نمىتوانست بخاطر همهمهء آنها صدايى را بشنود و چون به سرزمينى روى مىآوردند وحوش و درندگان آنجا مىترسيدند و چيزى در آنجا باقى نمىماند ، زيرا اقطار آن سرزمين را پر مىكردند و چون بيرون مىرفتند جاندارى در آن باقى نمىماند زيرا آنها از هر چيزى بيشتر بودند . واقعا امر آنها از هر شگفتى شگفت انگيزتر بود و تمام آنها مىدانستند كه كى خواهند مرد و اين از آن رو بود كه هيچ مردى از آنها نمىمرد مگر آنكه هزار فرزند براى وى متولَّد شود و هيچ زنى از آنان نمىمرد مگر آنكه هزار فرزند بزايد و از اين رو مدّت عمر خود را مىدانستند و چون آن هزار فرزند متولَّد مىشدند خود را براى مرگ آماده مىكردند و امور معيشت و زندگانى را رها
107
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 107