نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 101
ذو القرنين گفت : اى خداى من ! تو مرا بر كار بزرگى گماشتى كه قدر آن را فقط خودت مىدانى ، پس مرا از حال اين امّت آگاه كن كه با چه قدرتى با آنها نبرد كنم و با چه لشكرى بر آنها غلبه نمايم و با چه حيلهاى آنها را به دام اندازم و با چه صبرى آنها را به ستوه آورم و با چه زبانى با ايشان سخن گويم ؟ و چگونه زبان آنها را بفهمم و با كدام گوش كلام آنها را بشنوم ؟ و با چه ديدهاى در آنها بنگرم ؟ و با چه دليلى با آنها محاجّه نمايم ؟ و با چه قلبى آنها را تعقّل كنم ؟ و با چه حكمتى امور آنها را تدبير كنم و با چه حلمى بر آنها شكيبايى ورزم ؟ و با چه عدلى در ميان آنها دادگرى نمايم و با كدام معرفت در ميان ايشان حكم نمايم و با چه عملى كارهاى آنها را استوار نمايم ؟ و با چه عقلى آنها را احصا كنم و با كدام لشكر به كارزار آنها بپردازم ؟ پروردگارا از آنچه گفتم چيزى نزد من نيست ، مرا بر آنها نيروبخش كه تو پروردگار رحيمى هستى كه هيچ كس را بيش از توانائيش تكليف نفرمايى و بارى افزون بر طاقتش بر وى ننهى . خداى تعالى بر وى وحى فرمود كه به تو طاقت آنچه را كه تكليف كردهام خواهم داد و فهمت را توسعه مىدهم تا هر چيزى را بفهمى و شرح صدر به تو
101
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 101