نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 81
مردى كه امروز صبح به نزد شما آمد و آنقدر او را اكرام و احترام كردى و خود و پدر و مادرت را قربانش گفتى كه بود ؟ گفت : پسر جان او امام رافضه « ابن - الرّضا » است قدرى ساكت شد و سپس گفت اگر خلافت از بنى عبّاس زائل شود ، هيچ كس از بنى هاشم جز او استحقاق آن را ندارد ، او از نظر فضيلت و عفاف و رهبرى و صيانت نفس و زهد و عبادت و اخلاق نيكو و صلاحيّت سزاوار خلافت است ، و اگر پدرش را ديده بودى ، مرد جليل و بزرگوار و خيّر و فاضلى را ديده بودى . از شنيدن اين سخنان ، دلتنگى و انديشناكى و خشمم از او بيشتر شد و بعد از آن هيچ اهتمام و تلاشى نداشتم جز آنكه از اخبار او پرسش كنم و از امر او جويا شوم و احوال او را از بنى هاشم ، افسران ، نويسندگان ، قضات و فقهاء و ساير مردم مىپرسيدم و همگى او را بزرگوار ، عالى مقدار و صاحب مقام رفيع و گفتار جميل مىدانستند و بر همهء خاندانش از پير و جوان مقدّم مىشمردند و همه مىگفتند او امام رافضيان است و بزرگوارى او نزد من محقّق شد ، زيرا از دوست و دشمن در بارهء او خوب مىگفتند و او را مىستودند .
81
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 81