نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 6
به محلّ استقرار و وطنم - شهر رى - فراهم كند به گردآورى آنچه خواسته است اقدام نمايم . در اين ميان ، شبى در بارهء آنچه در شهر رى بازگذاشته بودم از خانواده و فرزندان و برادران و نعمتها انديشه مىكردم كه ناگاه خواب بر من غلبه كرد و در خواب ديدم گويا در مكَّه هستم و به گرد بيت الله الحرام طواف مىكنم و در شوط هفتم به حجر الأسود رسيدم آن را استلام كرده و بوسيده اين دعا را مىخواندم : اين امانت من است كه آن را تأديه مىكنم و پيمان من است كه آن را تعاهد مىكنم تا به اداى آن گواهى دهى . آنگاه مولايمان صاحب الزّمان - صلوات الله عليه - را ديدم كه بر در خانهء كعبه ايستاده است و من با دلى مشغول و حالى پريشان به ايشان نزديك شدم ، آن حضرت در چهرهء من نگريست و راز درونم را دانست . بر او سلام كردم و او پاسخم را داد . سپس فرمود : چرا در باب غيبت كتابى تأليف نمىكنى تا اندوهت را زايل سازد ؟ عرض كردم : يا ابن رسول الله ! در بارهء غيبت پيشتر رسالههايى تأليف كردهام . فرمود نه به آن طريق ، اكنون تو را امر مىكنم كه در بارهء غيبت كتابى تأليف كنى و غيبت انبياء را در آن بازگوئى ، آنگاه آن حضرت - صلوات الله عليه - گذشت .
6
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 6