نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 407
هبة الله ! من مىدانم كه پدرم آدم علمى را به تو داده كه به من نداده است و اين همان علمى است كه برادرت هابيل به آن استحضار پيدا كرد و قربانيش پذيرفته شد و من او را كشتم تا فرزندانى نداشته باشد كه بر فرزندان من افتخار كنند و بگويند : ما فرزندان كسى هستيم كه قربانيش قبول شد و شما فرزندان كسى هستيد كه قربانيش پذيرفته نشد و اگر از آن علمى كه پدر تو را بدان مخصوص گردانيده است چيزى را اظهار كنى تو را نيز خواهم كشت ، همچنان كه برادرت هابيل را كشتم . پس هبة الله و فرزندان او آنچه كه در نزدشان بود از علم و ايمان و اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوّت همه را نهان داشتند تا آنكه نوح عليه السّلام مبعوث شد و چون در وصيّت آدم نگريستند ، وصىّ بودن هبة الله آشكار شد و دريافتند كه پدرشان آدم به نوح عليه السّلام بشارت داده است ، پس از آن به نوح ايمان آورده و از او پيروى كرده و تصديقش كردند و آدم به هبة الله وصيّت كرده بود كه در ابتداى هر سال با اين وصيّت تعاهد كنند و آن روز براى ايشان عيد باشد ، و نبوّت نوح عليه السّلام و زمان ظهورش را در نظر داشته باشند ، و امر وصيّت هر پيامبرى چنين بود تا آنكه خداى تعالى محمّد صلَّى الله عليه و آله و سلَّم را مبعوث فرمود .
407
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 407