نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 358
بادبزنهاى ياقوت و زبرجد در دست داشتند و او را باد مىزدند و مردان ديگرى كه انواع ميوهها را بر او نثار مىكردند . سپس اين ابر از او جدا نمىشد ، سپس اين صومعهء من كه مانند چهارپايى كه بر پايش راه مىرود به سوى او رفت ، سپس اين درخت كه هميشه خشك و كم شاخه بود ، شاخههايش فراوان شد و به جنبش در آمده و سه نوع ميوه داد ، دو ميوهء تابستانى و يك ميوهء زمستانى ، سپس اين حوضها كه از زمان تمرّد بنى اسرائيل بعد از آنكه حواريّون عيسى بر آنها وارد شده بودند آبش فرو رفته و خشك شده بود و من در كتاب شمعون - الصّفا خواندهام كه او آنها را نفرين كرده و آبش فرو رفته و خشك شده است ، سپس گفت : هر وقت ديديد كه آب در اين حوضها نمايان شد ، بدانيد كه به خاطر پيامبرى است كه در زمين تهامه مبعوث شده و به مدينه مهاجرت مىكند ، اسمش در ميان قومش امين است و در آسمانها احمد و او از عترت اسماعيل بن ابراهيم است و از صلب او است ، به خدا سوگند كه اين همان است . سپس بحيرا گفت : اى پسر ! از تو سه خصلت مىپرسم و تو را به حقّ لات و عزّى سوگند مىدهم كه مرا خبر دهى . رسول خدا چون نام لات و عزّى را شنيد
358
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 358