نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 351
كند و با استمداد از آنها اراضى نفيسه را فتح كند ، بتها را بشكند و آتشكدهها را خاموش سازد ، رحمان را بپرستند و شيطان را طرد كنند ، گفتارش قاطع و حكمش عادلانه است ، به معروف فرمان دهد و خود بدان عمل كند و از منكر بازداشته و آن را نابود سازد . عبد المطَّلب گفت : اى پادشاه ! نصيبت استوار و شأن و شرافتت افزون و پادشاهيت مستدام و عمرت دراز باد ، آيا پادشاه از سر كرامت توضيح بيشترى خواهد داد همچنان كه پيشتر توضيح داده است . ابن ذى يزن گفت : قسم به آن بيتى كه پرده و علامات منصوبه دارد ، به راستى كه تو اى عبد المطَّلب جدّ او هستى ! گويد : عبد المطَّلب به رو در افتاد و سجده كرد . سيف گفت : سربردار ، سينهات خنك و امرت بلند باد ! آيا از آنچه گفتهام چيزى احساس كردهاى ؟ گفت : مرا پسرى بود كه او را دوست داشته و با وى مهربان بودم و او را به ازدواج زن نيكوئى از قوم خود درآوردم كه نامش آمنه بنت وهب بود ، و فرزندى به دنيا آورد كه نامش را محمّد ناميدم و پدر و مادرش درگذشتند و كفالتش به عهدهء من و عمويش درآمد . ابن ذى يزن گفت : آنچه به تو گفتم همان است كه گفتم ، پسرت را حفظ كن و از شرّ يهود بر حذر باش كه آنها دشمن اويند و
351
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 351