نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 326
شدند و از خرماهاى باد ريز مىخوردند و پيامبر به آنها مىفرمود : بادريزها را بخوريد و ضررى به صاحبان آن نزنيد . من نزد خانم خود رفتم و به او گفتم : اى خانم ! طبقى خرماى تازه به من ببخش ! و او گفت : شش طبق از آن تو باشد آمدم و طبقى رطب برگرفته و با خود گفتم : اگر در بين ايشان پيامبرى باشد از صدقه نمىخورد بلكه از هديه تناول مىكند طبق را مقابل او گذاشتم و گفتم : اين صدقه است . رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم فرمود : بخوريد : امّا رسول خدا و امير المؤمنين و عقيل ابن ابى طالب و حمزة بن عبد المطلب امساك كردند و حضرت به زيد فرمودند : دست دراز كن و بخور ! با خود گفتم : اين علامتى است و بر خانم خود وارد شده و گفتم : طبقى ديگر به من خرما ببخش ! و او گفت : شش طبق از آن تو باشد . گويد : آمدم و طبقى رطب برگرفته و در مقابل او نهادم و گفتم : اين هديّه است دست دراز كرد و فرمود : بسم الله بخوريد و همه دست دراز كرده و خوردند . با خود گفتم : اين هم علامتى است . در اين بين كه پشت سر او دور مىزدم به ناگاه به من التفات دوستانهاى فرموده و گفتند : اى روزبه ! خاتم نبوّت را مىجويى ؟ گفتم : آرى ، او رداء از شانهء خود برگرفت و ناگاه چشمم به مهر نبوّت افتاد كه بين دو
326
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 326