نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 294
وحى كرد كه يك تابوتى بسازد و فرزند را درون آن قرار دهد و شبانه آن را ببرد و به رودخانهء نيل مصر بيفكند ، او نيز موسى را در تابوت نهاده و به دريا انداخت ، امّا تابوت به نزد مادر بر مىگشت و او نيز آن را به دم موج مىداد تا آنكه باد بر آن وزيد و در دريا روان ساخت ، همين كه مادر ديد فرزندش را آب مىبرد خواست فريادى كشد ، امّا خداى تعالى قلبش را آرام ساخت . فرمود : زن فرعون زنى صالحه و از بنى اسرائيل بود ، به فرعون گفت : اكنون ايّام بهار است ، مرا از اين قصر بيرون بر و بر كنار شطَّ نيل خيمهاى بزن تا در اين ايّام تفريح و تفرّجى كرده باشم . در كنار شطَّ نيل چادرى براى او زدند و بناگاه تابوت به طرف او پيش آمد . گفت : آيا شما هم بر روى آب آنچه را كه من مىبينم مىبينيد ؟ گفتند : اى ملكه ! به خدا سوگند ما هم مىبينيم و وقتى نزديك شد خود را به آب انداخت و با دست خود آن را گرفت و نزديك بود كه در آب غرق شود تا جايى كه فرياد از نهاد همه برخاست ، آن را گرفت و از آب بيرون آورد و بر دامن خود گذاشت و يكباره ديد كه بچهاى است زيبا و خوشرو و محبّتش بر دل او افتاد ، او را در دامن گرفت و گفت : اين پسر من است ! گفتند : اى
294
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 294