نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 261
استغفار و ناله و زارى به درگاه من ناليدهاند و من خداى رحمان و رحيمم ، توبه را مىپذيرم و گناه را مىبخشم و بر ايشان رحمت آوردهام و تنها چيزى كه مانع استجابت درخواست باران آنهاست گفتگوى توست كه از من خواستى باران برايشان نبارم تا آنكه تو مسألت كنى ، پس اى ادريس ! از من بخواه تا به فرياد ايشان برسم و باران بر آنها ببارم . ادريس گفت : بار الها ! من از تو درخواست نمىكنم . خداى تعالى فرمود : اى ادريس ! آيا تو از من درخواست نكردى و من تو را اجابت نكردم و من از تو مىخواهم كه از من مسألت كنى ، پس چرا درخواست مرا اجابت نمىكنى ؟ ادريس گفت : بار الها ! از تو درخواست نمىكنم . آنگاه خداى تعالى به فرشتهاى كه به او فرمان داده بود غذاى ادريس را هر شامگاه ببرد وحى فرمود كه از ادريس غذا را دريغ داشته و به او نرساند و چون ادريس آن روز را به شب آورد و غذايش نرسيد حزن و گرسنگى او افزون شد و چون شب روز سوم فرا رسيد و غذايش نرسيد سختى و گرسنگى و حزنش فزونتر شد و طاقتش نماند و پروردگارش را ندا كرد كه اى خداى من ! رزق مرا از من دريغ داشتى پيش از آنكه مرا قبض روح كنى ؟ و خداى تعالى وحى فرمود كه اى ادريس ! سه شبانه روز غذا از تو دريغ داشتم بىتابى كردى امّا از گرسنگى
261
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 261