نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 256
باشد و اگر دوست نمىدارى كه او را بىدليل بكشى ، من اين كار را عهدهدار مىشوم و زمين را با دليل در اختيار تو قرار خواهم داد و آن دليل نزد مردم مملكت ، در بردارندهء عذر تو خواهد بود . شاه گفت : آن چيست ؟ زن گفت : گروهى از ياران ازارقهء خود را به نزد او مىفرستم تا او را به نزد تو آورند و عليه او گواهى دهند كه از دين تو بيزارى جسته و قتل و اخذ املاكش بر تو رواست . گفت : آن كار را انجام بده ، راوى گويد : و آن زن را يارانى از ازارقه بود كه بر دين او بودند و قتل مؤمنان تارك دنيا را جايز مىدانستند و به دنبال ايشان فرستاد و به نزد او آمدند و به آنها دستور داد كه عليه فلان شخص رافضى نزد پادشاه گواهى دهند كه از دين پادشاه برگشته است و آنها هم گواهى دادند و او را كشت و زمينش را تصاحب كرد . در اين هنگام خداى تعالى خشمگين گرديد و به ادريس وحى كرد كه به نزد اين بندهء جبّارم برو و به او بگو : آيا به اين راضى نشدى كه بندهء مؤمنم را كشتى ؟ زمين او را هم در اختيار خود در آوردى و خانوادهء او را محتاج و گرسنه ساختى ! بدان به عزّت خود سوگند كه در آخرت از تو انتقام كشم و در دنيا پادشاهى را از تو سلب كنم و شهرت را ويران سازم و
256
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 256