نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 174
و من گفتم : لازم است كه بگوئى حجّت خداى تعالى هم بر تو تمام نيست زيرا او را نمىبينى و حجّت رسول خدا عليه السّلام هم بر تو تمام نيست زيرا او را نيز نمىبينى . آنگاه به امير سعيد ، ركن الدّوله رضى الله عنه رو كرده و گفت : اى امير ! بنگر كه سخن اين شيخ چيست ، او مىگويد : امام غايب است و ديده نمىشود زيرا خداى تعالى ديده نمىشود . آنگاه امير رحمه الله به او گفت : تو كلام او را نفهميدى ، و كلامى بر او بستى و اين فرو ماندگى توست و اقرار و اعتراف تو بر عجز و ناتوانى . و اين طريق همهء كسانى است كه در بارهء صاحب الزّمان عليه السّلام با ما مجادله مىكنند ، سخنانشان در دفع و انكار صاحب الزّمان عليه السّلام به هذيان و پريشان گوئى و خرافات مغشوش مىماند . ابو سهل اسماعيل بن عليّ نوبختى در آخر كتاب « التّنبيه » مىنويسد : بسيار اتّفاق افتاده است كه دشمنان ما مىگويند : اگر ادّعاى شما در بارهء نصوص پيامبر اكرم در شأن ائمّهء هدى درست بود ، بىترديد علىّ عليه السّلام پس از درگذشت رسول اكرم آن را بازگو كرده و مدّعى آن مىگرديد .
174
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 174