نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 706
13 - ابو العبّاس احمد بن محمّد حاكم - رضى الله عنه - گويد : از عامر بن عبد الله بيوردى كه حاكم مرو بود - و او از جملهء محدّثين بشمار ميرفت - شنيدم ميگفت : در طوس بزيارت مرقد شريف علىّ بن موسى الرضا عليهما السّلام رفتم ، و در آنجا مردى ترك زبان را ديدم كه بقبّه وارد شد و بالين سر امام ايستاد و شروع كرد به گريه كردن و اشك ريختن و بزبان تركى دعا ميكرد و ميگفت : پروردگار من اگر فرزندم زنده است فاصلهء ميان من و او را برگير و مرا باو و او را بمن برسان ، و اگر از دنيا رفته است مرا از خبر او و محلّ دفنش آگاه ساز ، و چون من تركى ميدانستم حاجت او را فهميدم ، پيش رفته پرسيدم تو را چه شده چرا بيتابى ميكنى ؟ گفت : من فرزندى داشتم كه در حرب اسحاقآباد با من بود ، و او را گم كردم و ندانستم چه شد ، و سالهاست كه از او خبرى ندارم ، و مادرش شبانه روز مرتّب در غم او ميگريد و ناله مىكند ، و من آمدهام اينجا و دعا ميكنم كه خداوند اين مشكلم را حل كند ، چون شنيدهام دعا در اين مكان مستجاب است ، عامر بن عبد الله گويد : من بحال او رقّت كردم و دست او را گرفته از حرم بيرون بردم تا بخانه برم و از او پذيرائى كنم ، و چون از آن مسجد خارج شديم
706
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 706