responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 7


سفيدى پيچيده شده بود به دست آن حضرت داد ، و ايشان صلَّى الله عليه و آله در گوش راست او عليه السّلام اذان و در گوش چپش اقامه خواند ، آنگاه او را در آغوش گرفت و گريست ، اسماء گفت : پدر و مادرم فداى تو باد ، گريه براى چيست و از چه رو ميگريى ؟ حضرت فرمود : بر حال اين فرزندم مىگريم ، عرض كردم يا رسول الله هم اكنون به دنيا آمده است ؟ ! حضرت فرمود : ستمكاران او را پس از من شهيد مىكنند ، خدا شفاعت مرا نصيب آنان نگرداند ، آنگاه فرمود : اى اسماء اين خبر را ( كه او را مىكشند ) به فاطمه نرسانيد ، زيرا او تازه فارغ گشته است ، آنگاه رو به علىّ كرده فرمود : نام فرزندم را چه نهاده اى ؟ گفت : من بر شما سبقت در نام نجويم يا رسول الله ، امّا دوست داشتم نامش را « حرب » گذارم ، رسول خدا صلَّى الله عليه و آله فرمود : من نيز بر خدايم عزّ و جلّ سبقت نخواهم گرفت ، در اين حال جبرئيل نازل گشت و گفت : يا محمّد ! علىّ أعلى تو را سلام مىرساند و مىگويد : چون علىّ نسبت به تو مانند هارون نسبت به موسى است ، اين فرزندت را به نام پسر هارون به نام ، رسول خدا صلَّى الله عليه و آله پرسيد نام فرزند هارون چه بود ؟ گفت : « شبير » حضرت فرمود : اين به زبان عبرى است و من عربى زبانم ! ؟ جبرئيل گفت :
او را « حسين » بنام ، چون يك هفته گذشت رسول خدا دو گوسفند خاكسترى رنگ

7

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 7
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست