responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 696


و در حرم مطهّرش از خداوند شفاى خود را بخواهم و آن امام را بدرگاه خدا شفيع آورم ، تا اينكه خداوند مرا شفا بخشد و از اين مرض نجات يابم و زبانم بازگردد ، پس بر چهارپايى سوار شدم و قصد مشهد كردم و موفّق شده و قبر امام رضا عليه السّلام را زيارت كردم ، و در نزد سر مبارك آن حضرت ايستاده دو ركعت نماز زيارت خواندم ، و بسجده رفته پس آنچه توانستم دعا كردم و از خدا خواستم كه زبان مرا شفا دهد و صاحب آن مزار را در نزد خدا شفيع آوردم و عافيت خود را طلب كردم ، پس در آن حالت از هوش رفتم و در خواب ديدم كه گويا قبر شكافته شد ، و مردى سالدار سخت گندمگون از آن بيرون آمد و بمن نزديك شد ، و گفت : اى ابا نصر بگو « * ( لا إِله إِلَّا الله ) * » من اشاره كردم و به ايماء گفتم كه چگونه بگويم و حال آنكه زبانم بسته است و ياراى تكلَّم ندارد ؟ ! گويد :
او صيحه اى بر من زد كه قدرت خداوند را منكر ميشوى ، بگو : « * ( لا إِله إِلَّا الله ) * » ! من ناگهان زبانم باز شد و گفتم « * ( لا إِله إِلَّا الله ) * » و پاى پياده به منزلم بازگشتم در حالى كه ميگفتم : * ( لا إِله إِلَّا الله ) * ! زبانم باز شد ! و ديگر پس از آن عافيت يافتم و بسته نشد .
9 - ابو عليّ محمّد بن احمد معاذىّ گفت : از ابو نصر مؤذّن نيشابورى

696

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 696
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست