نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 655
شده و اندوهى گران او را فرا گرفت و بيتاب شد و بيادش آمد كه رشته اى از آن جبّه نزد اوست ، آن را بياورد و دو چشم جاريه را در اوّل شب با آن ببست و چون صبح شد چشمان كنيز ببركت حضرت رضا - عليه السّلام - از اوّل بهتر و سالمتر شده بود . نويسندهء كتاب - رحمه الله - گويد : من اين خبر را در اين باب آوردم چون متضمّن ثواب زيارت آن حضرت بود و خبرى از دعبل در بارهء قائم عليه السّلام است كه مىآيد . 35 - احمد بن زياد همدانىّ - رضى الله عنه - بسند مذكور در متن از عبد السّلام بن صالح روايت كند كه گفت : از دعبل بن علىّ شنيدم ميگفت : چون براى حضرت رضا عليه السّلام اين قصيده را خواندم كه مطلع آن اين بود : < شعر > مدارس آيات خلت من تلاوة و منزل وحى مقفر العرصات < / شعر > [1]
[1] . ترجمهء بيت گذشت ولى آن مطلع قصيده نيست ، بلكه مطلعش اين شعر است : < شعر > تجاوبن بالارنان و الزّفرات نوائج عجم اللَّفظ و النّطقات < / شعر > نوحه گران الفاظ و كلام و گفتگو ، خود بشيون و فغان و ناله در آيند در دادن پاسخ .
655
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 655