responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 652


براى اخذ صله بدينجا نيامده‌ام و اين قصيده را بطمع مال نسروده‌ام ، و مال را نستاند و ردّ كرد ، و تقاضاى جامه اى از جامه‌هاى آن حضرت را نمود كه بدان تبرّك جسته و خود را مشرّف بآن جامه نمايد ، پس امام عليه السّلام جبّه اى خزّ با همان كيسهء زر توسّط خادمش به او عطا فرمود ، و خادم را دستور داد به دعبل بگويد كه اين مال را بپذيرد زيرا بدان محتاج خواهد شد ، و آن را باز نگرداند ، دعبل سرّهء زر را با آن جبّه پذيرفت ، و بسوى مرو با قافله اى بيرون آمد ، و چون به « ميان [1] قوهان » رسيدند - كه نام موضعى است نزديك طوس - ، راهزنان قافله را ربودند و تمامى اموال را تصرّف كردند ، و اهل قافله را اسير كرده كتفهاى آنان را بستند ، و دعبل خود از كسانى بود كه دستگير شده و كتف او را بسته بودند ، و حراميان مشغول تقسيم اموال شدند . در ميان دزدان مردى باين شعر دعبل تمثّل جست :
< شعر > أرى فيئهم في غيرهم متقسّما و أيديهم من فيئهم صفرات < / شعر > دعبل از وى اين شعر را شنيد ، از آن مرد پرسيد اين شعر از كيست ؟ مرد گفت : از يك شخصى است كه از قبيلهء خزاعه ميباشد و او را دعبل بن علىّ



[1] . لفظ « ميان » بكسر ميم پيشوندى است كه به مواضعى در نيشابور اطلاق ميشد كه قصرهاى آل طاهر بن الحسين ( ذو اليمينين ) در آنجا بوده است .

652

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 652
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست