responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 596


با او داخل شوم ، چون ديدهء پدرش رضا عليه السّلام بر او افتاد يك مرتبه از جا جست و او را در بغل گرفت و دست در گردن او كرد و پيشانيش را بوسيد و او را با خود بفراش كشيد و محمّد بن علىّ به رو در افتاد و پدر را ميبوسيد و آهسته باو چيزى گفت كه من نفهميدم ، امّا بر لبان حضرت رضا عليه السّلام كفى ديدم كه از برف سفيدتر بود ابو جعفر آن را با زبان برميگرفت ، و بعد حضرت دست زير لباس بر سينه برد و چيزى مانند گنجشك بيرون آورد و ابو جعفر عليه السّلام آن را بلعيد ، و حضرت از دنيا رفت ، و ابو جعفر مرا گفت : اى ابا صلت برخيز از آن پستو و انبار تخته اى كه ميّت را بر آن ميشويند حاضر ساز و آب براى تغسيل بياور ، عرضكردم ، در انبار و پستو تخته غسل و آب نيست ، ولى حضرت فرمود : آنچه بتو امر كردم انجام ده ، من داخل انبار شدم و ديدم هر دو آماده است ، بيرون آوردم و دامن قبا بر كمر بستم و پاى برهنه نمودم كه آن جناب را غسل دهم ، حضرت فرمود : اى ابا صلت كنار رو كه غير از تو كسى با من است كه مرا در تجهيز يارى مىكند ، و امام را غسل داده ، و بمن فرمود : به پستو رو و جامه دانى كه در آن كفن و حنوط است بياور ، من رفتم بقچه اى ديدم كه هرگز

596

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 596
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست