نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 581
مثل خود را ، و غير اين مطالب ، اساسا تو هرگز نميتوانى دست مرا قطع كنى ، چون كسى كه حدّى بر او واجب شده است نميتواند در مورد همان حدّ ، حدّ را بر ديگرى اجرا كند مگر اينكه از خود شروع كند ، آيا كلام خدا را نشنيده اى كه ميفرمايد : * ( أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ) * ( آيا مردم را به احسان و نيكى امر ميكنيد و خود را فراموش مىكنيد در حالى كه كتاب خدا را ميخوانيد ؟ آيا فكر نمىكنيد و عقل خود را بكار نمىبنديد - بقره : 44 ) . مأمون روى بحضرت نموده گفت : نظر شما در بارهء او چيست ؟ امام عليه السّلام فرمود : خداوند به پيامبرش محمّد صلى الله عليه و آله فرموده است : بگو كه حجّت خدا رسا و تمام است ، و اين آن حجّتى است كه چون بر بىخبر برسد با اينكه جاهل بدان بود آن را ميفهمد و بدان علم پيدا ميكند ، همان طورى كه عالم با علم خود آن را ميداند ، و دنيا و آخرت به حجّت بر پا است ، و اين مرد حجّت و دليل خود را آورد ، مأمون در اين وقت دستور آزادى آن مرد صوفى را صادر كرد و برخاسته به اندرون رفت ، و به امر از بين بردن آن حضرت با سمّ پرداخت تا اينكه به آرزوى خود رسيد و آن حضرت را با خورانيدن زهر بكشت ، و نه تنها او بلكه فضل بن سهل و جماعتى از شيعيان را نيز كشت . مصنّف كتاب - رحمه الله - گويد : اين حديث اين چنين روايت شده است ،
581
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 581