responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 502


بگو : خاندان تو اجتماع كرده‌اند ، و دوست دارند كه شما با آنان باشى ، اگر صلاح ميدانى بدينجا آى ، گويد : من نزد آن حضرت به « حمراء الأسد [1] » رفته و در آنجا خدمتش رسيدم و پيام محمّد را كه مرا به ابلاغ آن فرستاده بود به ايشان عرضكردم ، فرمود : سلام مرا باو برسان و بگو بيست روز كه گذشت من خواهم آمد ، من بازگشتم و پاسخ حضرت را به محمّد ابلاغ نمودم ، چند روزى گذشت و چون هجدهمين روز از روز ابلاغ رسيد « ورقاء » مأمور جلودي آمد و با ما بنبرد پرداخت و ما را منهزم ساخت و من بسوى « صورين [2] » فرار كردم كه ناگهان شنيدم هاتفى مرا خطاب كرده گفت : « يا أثرم ! من باو رو كردم ديدم ابو الحسن عليه السّلام است ، و ميگويد : بيست روز گذشت يا نه ؟ » و وى محمّد بن سليمان بن داود بن حسن بن حسن بن علىّ بن ابى طالب عليهما السّلام است .
مترجم گويد : « ضمير » عليه « در جملهء » فاجتمع عليه اهل بيته « ظاهرا به محمّد بن سليمان بر ميگردد ، و لكن بنا بر نوشتهء مورّخين وى از جانب ابو السّرايا كه با محمّد بن ابراهيم طباطبا بيعت و مشاركت در خروج كرده بود مأمور شد بسوى مدائن رود و از جانب شرقى ببغداد حمله برد ، و شايد مراد محمّد بن ابراهيم طباطبا كه با او بيعت كردند باشد ، و در خبر سقطى رخ داده باشد » .



[1] . مكانى است در هشت ميلى مدينه ، و آن مسيرى بود كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در روز احد براى تعقيب مشركين از آنجا گذشت .
[2] . موضعى در نزديكى مدينه ميباشد .

502

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 502
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست