responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 418


سخت و ناگوار بود ، و من همهء آرزويم اين بود كه از آنجا بيرون شوم ، تا اينكه مرا بجدّ تو عبد الله بن عبّاس بخشيد ، چون به منزل او آمدم گويا به بهشت شده‌ام . صولىّ گويد : من در عقل و سخاوت دست هرگز زنى را مانند جدّهء خود نديدم ، وى در سال دويست و هفتاد فوت كرد و نزديك بيكصد سال عمر نمود ، و مردم زياد از او وضع حضرت رضا عليه السّلام را مىپرسيدند ، در پاسخ آنان مىگفت : چيزى از وى ياد ندارم مگر اينكه مىديدم كه خود را بعود هندى خام بخور ميداد ، سپس با گلاب و مشك خود را خوشبو ميكرد ، و نماز صبح را اوّل وقت انجام ميداد و بعد بسجده مىرفت و سر بر نمىداشت تا آفتاب بالا مىآمد ، آنگاه بر ميخاست و به نياز مردم مىنشست ، و يا سوار مىشد ، و احدى در خانهء او قدرت صدا بلند كردن نداشت هر كس كه بود ، و غير اين نبود كه با مردم بنرمى و آهسته و شمرده سخن ميگفت .
و جدّم عبد الله به اين كنيز تبرّك ميجست ، و همان روزى كه وى را بدو بخشيدند با او تدبير كرد ؛ يعنى قرارداد بست كه وى پس از مرگ او آزاد باشد ،

418

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 418
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست