نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 394
داد ، گفتند : پس ما چه كنيم ؟ فرمود : بجاى خود باز گرديد ، و همچنان كه بوديد بشويد ، آن دو شير بسوى تخت بازگشته بهمان صورت اوّليه به صورت شير بر آن نقش شدند . مأمون گفت : سپاس خداى را كه مرا از شرّ حميد بن مهران كفايت فرمود ( مرادش آن مرد نابود شده بود . ) ، آنگاه رو بحضرت رضا عليه السّلام كرده عرضكرد : يا ابن رسول الله ! اين امر خلافت و امارت از آن جدّ شما - رسول خدا صلى الله عليه و آله - بوده و پس از وى براى شما فرزندان ميباشد ، اگر ميخواهيد من بنفع شما از اين مقام كناره گيرم و آن را بشما بسپارم ؟ حضرت فرمود : اگر چنين چيزى ميخواستم تو را مهلت نمىدادم و از تو تمنّا و خواهش نمىكردم ، بلكه از خداى خود ميخواستم ، زيرا خداوند اطاعت ساير مخلوقات خود را بما عطا فرموده ، چنان كه ديدى از آن دو نقش شير ، و اين جماعتى از جهّال و عقب افتادگان بنى آدمند كه سركشى مىكنند ، و اينان اگر چه در بهرهء خود زيان كردهاند ، ولى خداوند تعالى را در اين عمل مصلحتى است ، و مرا امر فرموده كه اعتراضى بر تو نداشته باشم ، و آنچه تو اظهار كنى من در اختيار تو باشم ، چنان كه يوسف را تحت فرمان فرعون مصر قرار داد .
394
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 394