responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 393


بحساب آورى ، زيرا بارانى كه عادت بباريدن دارد تو سزاوارتر از ديگران نيستى كه بسبب تنها دعاى تو باران ريخته باشد ، ديگران نيز با تو دعا كردند همان طور كه تو دعا ميكردى ، و اشاره كرد به نقش دو شيرى كه روبروى هم بر تخت مأمون كشيده بودند ، حضرت در غضب شد و صيحه اى بر آن دو صورت زد و فرمود : اين فاجر را بدريد و اثرى از وى باقى مگذاريد ، آن دو نقش بصورت دو شير زنده درآمدند و بر مرد حمله بردند و او را دريدند و استخوانش را شكسته جويدند و او را تماما خوردند و خونش را ليسيدند ، و حاضران همه مينگريستند و متحيّر مانده بودند كه چه مىبينند ، شيران كه از كار آن مرد خلاص شدند رو بحضرت رضا عليه السّلام كرده گفتند : اى ولىّ خدا ! در روى زمين ما را چه ميفرمائى اجازه ميدهى كه اين را - اشارهء به مأمون - بدريم و به رفيقش ملحق سازيم ؟ مأمون چون اين بشنيد غش كرده بيهوش بيفتاد ، امام به شيران فرمود : در جاى خود باشيد ، شيران ايستادند ، بعد فرمود : گلاب بر مأمون بپاشيد و او را معطَّر كنيد ، غلامان گلاب آورده و بر روى مأمون پاشيده بهوش آمد .
و باز شيران گفتند : اجازه فرما ما كار او را نيز تمام كنيم و برفيقش ملحق سازيم ، امام فرمود : نه ، خداوند را در بارهء او تدبيرى است كه خود انجام خواهد

393

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 393
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست