نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 390
ايجاد كند كه نتوانيم آن را جلو گيريم ، و از ناحيهء او بلائى بسر ما آيد كه طاقت تحمّل آن را نداشته باشيم ، حال كه او را وليعهد خود كرديم و مرتكب خطائى شديم و با بلند نمودنش ، خود را مشرف بر هلاك كرديم ، اكنون جائز نيست در امر او سستى بخرج دهيم و احتياج داريم كه اندك اندك فرودش آريم تا در نظر ملَّت جلوه دهيم كه او لياقت اين امر را ندارد ، سپس فكرى بحالش كنيم كه مادّه بلا را از ما قطع كند ، و از فكرش خلاص شويم . آن مرد گفت : يا امير المؤمنين ! بحث او را بمن واگذار ، من او و طرفدارانش را ساكت مىكنم چنان كه زبانشان بند آيد ، و اگر از هيبت تو در هراس نباشم او را بر جاى خود مىنشانم ، و از عظمت قدر او مىكاهم و فرودش مىآورم و نارسائى او را در امر ولايتعهدى ، كه تو براى او پا بر جا ساخته اى به همگان روشن ميسازم ، مأمون گفت : چيزى نزد من بهتر از اين نيست ، مرد گفت : از بزرگان اين مرز و بوم جماعتى را حاضر آور ؛ از سران سپاه و لشكريان و قاضيان و برگزيدگان از فقها ، تا من نقصان او را در حضور جمع روشن كرده و به اثبات رسانم ، و اين خود در حقيقت بمنزلهء بازگرفتن مقامى است كه تو او را در آن
390
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 390