نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 364
آن خبر فتح پاره اى از قريههاى كابل بود و نوشته بود كه ما قلعهء فلان را گشوديم و چنان و چنين نموديم ، چون از خواندن نامه فارغ شد ، حضرت باو فرمود : آيا فتح قريه اى از قريههاى اهل شرك تو را خشنود مىكند ؟ مأمون گفت : آيا در اين فتح ، سرور و خوشحالى نيست ؟ امام فرمود : اى امير از خدا پروا كن در ( مراعات ) امّت محمّد صلى الله عليه و آله و مأموريتى كه خدا بتو داده ! سرزمينهائى كه بر آنها حكومت - دارى ضايع گذاشته اى و بامورشان رسيدگى نميكنى و آن را بعهدهء ديگران محوّل كرده اى ، و آنان بر اين امّت حكومت مىكنند بخلاف آنچه خدا فرموده ، و بكلَّى از مدينهء دار الهجرة غافل غافلشده اى كه آن مهبط و محلّ ريزش رحمت و نزول وحى است ، و اولاد مهاجر و انصار در آنجا مظلوم واقع شدهاند و با بودن تو بآنان مرتّب ظلم و ستم مىشود و دادرسى ندارند و كسانى كه بر آنان مسلَّط ميباشند ملاحظه و رعايت هيچ گونه پيمان و عهدى نه با خدا و نه با خلق نميكنند ، و روزگارى بر مردم مظلوم آن سامان ميگذرد كه كاملا در مشقّت و بدبختى ميگذرانند ، و از نفقه و مخارج خود عاجزند ، و كسى را ندارند يا نمىيابند كه حال پريشان خود را به او شكايت كنند ، و دست آنان بدامن كبريايى نمىرسد ، اى امير از خدا بترس و به امور مسلمانان رسيدگى نما ، و نظرى بخانهء نبوّت و مركز مهاجرين و انصار بينداز ، آيا نميدانى اى امير كه والى
364
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 364