نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 345
داشتم كه با خدايم بدان چه عهد بستهام وفا كنم ، و كسى را جز ابو الحسن علىّ بن موسى مستحقّ اين امر ( خلافت ) نديدم ، لذا آن را در اختيار وى قرار دادم امّا او نپذيرفت مگر بدان طريق كه خود ميدانى ، اين بود سبب اين بيعت بولايتعهدى . ريّان گويد : من گفتم خداوند امير را موفّق بدارد ، بعد گفت : اى ريّان چون صبح شد و آفتاب برآمد در ميان جمع صاحب منصبان رو و فضائل امير مؤمنان علىّ بن ابى طالب عليه السّلام را براى ايشان بگو ، گفتم : اى امير من در اين مطلب جز آنچه از تو شنيدهام چيزى نميدانم ، آيا همان را براى آنان بازگو كنم ؟ گفت : سبحان الله ! احدى را نمىيابم كه مرا در اين امر يارى كند ، من اهل قم را محرم اسرار خود ميدانستم . مترجم گويد : « مراد آنست كه در گفتن فضائل علىّ بن ابى طالب عليه السّلام نتيجه اين مىشود كه مردم با اولاد و مقام آنان در نزد خداوند و قربشان به رسول او - صلى الله عليه و آله - آگاه ميشوند و بصحت كار من پى ميبرند » . ريان گويد گفتم : احاديثى كه از شما شنيدهام براى ايشان بازگو كنم ؟ گفت : آرى ، آنچه از من در فضيلتها شنيدى بگو . چون صبح شد من بميان سران
345
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 345