responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 343


كند و غلّ و زنجير بگردنم نهد و دست و پا در زنجير مرا بوى تحويل دهد .
خبر اين حكم بمن رسيد ، هرثمة بن اعين را بسجستان و كرمان و توابع آنها و آن جوانب گسيل داشتم او امر را بر من فاسد كرد و هزيمت نمود ، و صاحب سرير [1] خروج كرد و بر يكى از نواحى خراسان دست يافت ، و همهء اين وقايع در يك هفته بر من هجوم آورد ، و چون اين امور رخ داد من توانائى مقاومت با آن را نداشتم و مالى در اختيار من نبود كه بدان قدرتى حاصل كنم ، و از سران سپاه همه جز ضعف و عجز و ترس چيزى نديدم ، و اراده كردم كه بپادشاه كابل پناه برم و بدو ملحق گردم ، بعد با خود گفتم پادشاه كابل مردى است كافر ، و ممكن است برادرم محمّد امين اموالى براى او بفرستد ، و او مرا تحويل وى دهد ، راهى بهتر از آن نيافتم كه خود را برهانم جز اينكه خود را بسوى خداوند برم و توبه كنم از گناهانى كه تاكنون مرتكب شده‌ام ، و از او استعانت بجويم در اين امور دشوارى كه پيش آمده است ، و به او تعالى پناهنده شوم ، پس دستور دادم تا اين خانه را نظافت كنند - و با دست به اطاقى اشاره كرد - و تميز



[1] . سرير موضعى است در بلاد بنى كنانه ، و مملكت بزرگى است ميان « لان » و « باب الابواب » . و سرير نام مملكت است نه شهر همچنان كه استخرى گفته است ، و اهل آن نصرانى بودند . و ميان سرير و مسلمين پيمان عدم تعرّض بود ، و هر دو از يك ديگر واهمه داشتند ، و ميان ولايت سرير و سمندر شهرى بود در حدود دو فرسخ كه بين آنها نيز پيمان بود .

343

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 343
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست