نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 339
كرد كه سوار شود و بنماز عيد رود ، و خود حضرت با مردم روبرو شده و خطبه بخواند تا همه مطمئنّ گردند و آرامش دل يابند ، و مقام فضل و دانش او را بشناسند ، تا دلها بر اين دولت مبارك قرار گيرد و از اضطراب بيرون آيد . حضرت ( در جواب ) كسى را فرستاد و بمأمون پيام داد كه تو از جريانى كه در شروط ميان من و تو گذشت باخبرى و ميدانى كه من با چه قيد و قرارى در اين امر داخل شدم ، مأمون پاسخ داد كه من نظرم اينست كه دلهاى همهء مردم از عامّه و لشكرى و كشورى همه از اضطراب بيرون آيد و راسخ گردد ، و بفضل و بزرگوارى كه خداوند بتو ارزانى داشته است اقرار كنند ، و اين گفتگو همچنان ادامه داشت تا بالاخره امام ديد مأمون سخت پافشارى ميكند گفت : اى امير اگر مرا از اين كار عفو كنى البتّه بيشتر دوست دارم ، لكن اگر نميپذيرى پس ناچارم كه من مانند رسول خدا صلى الله عليه و آله و علىّ بن ابى طالب نماز را انجام دهم ، مأمون گفت : هر طور كه مايل باشى مانعى نيست . سپس سران سپاه و مأموران و مردم را فرمان داد كه بامداد در خانهء علىّ بن موسى باشند ، مردم همگى اطراف خانهء آن حضرت را پر كردند ، و كوچهها و راهها همه مملوّ از زن و مرد و كودك گرديده بود ، و همه نشسته و انتظار حضرت را داشتند و مأموران انتظامى همه گرد خانهء
339
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 339