نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 324
< شعر > اذا ابصرتك العين من بعد غاية و عارض فيك الشّك اثبتك القلب و لو انّ قوما امّموك لقادهم نسيمك حتّى يستدلّ بك الرّكب < / شعر > يعنى : چون ديده اى تو را از دور ببيند ، و تو را نشناسد و در اينكه آيا توئى يا ديگريست شكّ كند آن جاذبهء محبّت قلب شكّ را بر طرف سازد و يقين كند كه تو خود هستى ، و احتياج بديدن از نزديك ندارد ، و چنانچه مردمى تو را پيشوا و امام دانند ، همان بوى خوش و نسيم تو آنان را از حيث هدايت طريق كفايت خواهد كرد ، يعنى از آن راه كه تو ميگذرى بوى خوش تو در آن راه هادى پيروان خواهد بود . 12 - حسين بيهقىّ از صولىّ از مبرّد از جاحظ روايت كرد كه ثمامة بن اشرس گفت : مأمون روزى بحضرت منّت نهاد و گفت من تو را وليعهد خود كردم ، حضرت فرمود : هر كس برسول خدا پيوسته باشد بايد چنين باشد . و از علىّ بن الحسين عليهما السّلام نيز اين چنين مطلبى رسيده است : - حسين بن احمد بيهقىّ از صولىّ از غلابىّ از احمد بن عيسى بن زيد - كه مدّت شصت سال فرارى بود و خود را پنهان ميكرد - گفت : عمويم از جعفر بن محمّد عليهما السّلام روايت كرد كه علىّ بن الحسين عليهما السّلام مسافرت نمىكرد
324
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 324