responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 323


بدان امر شده بودم ، امّا خود احدى را جز امير المؤمنين مأمون ، و فضل بن سهل نمىشناسم ، و از منبر بزير آمد .
عبد الله بن مطرّف روزى بر مأمون وارد شد و علىّ بن موسى الرّضا عليهما السّلام در آنجا بود . مأمون از عبد الله پرسيد : نظر تو در بارهء اهل بيت چيست بگو ؟ عبد الله گفت : من چه بگويم در بارهء طينتى كه بآب رسالت و نبوّت خمير گشته و نهالى كه بآب وحى كاشته شده است ؟ ! آيا جز بوى مشك و عطر هدايت و عنبر تقوى و درستى از او استشمام مىشود ؟ ! مأمون جعبه اى كه در آن لؤلؤ ( مرواريد ) بود خواست آن را آوردند و دهان عبد الله را پر از لؤلؤ نمود .
11 - ابو نصر محمّد كرخىّ كاتب در ايلاق با واسطه اى چند كه در متن ذكر شده از محمّد بن يزيد مبرّد روايت كرد كه ابو نواس روزى از خانهء خويش بيرون آمد و سوارى را ديد كه در مقابل او است امّا رويش را نديد ، از حال او پرسيد گفتند : اين علىّ بن موسى عليهما السّلام است ، در دم اين رباعى را سرود :

323

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 323
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست