نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 316
امير المؤمنين را واداشت كه در شورا ( شش نفرى ) شركت نمايد . 5 - علىّ بن عبد الله ورّاق - رضى الله عنه - از قمّى از پدرش از عبد السّلام هروى روايت كرد كه گفت : حضرت رضا عليه السّلام در اين امر ( ولايتعهدى ) از روى طوع و رغبت داخل نگشت ، بلكه با كمال اكراه و اجبار از مدينه او را بكوفه بردند ، و از آنجا از راه بصره و فارس بسوى مرو كشاندند . 6 - حسن بن يحيى علوىّ - رضى الله عنه - در بغداد از جدّش از موسى بن سلمه برايم روايت كرد كه گفت : من با محمّد بن جعفر در خراسان بودم شنيدم ذو الرّياستين فضل بن سهل ( هم رئيس الوزراء و هم وزير جنگ ) روزى خارج شده گفت : من چيزى شگفت مشاهده كردم ، بپرسيد مرا چه ديدى ؟ گفتند : خداى تو را سلامتت بدارد چه چيز ديدى ؟ گفت : ديدم مأمون به علىّ بن موسى ميگفت : من در نظر گرفتهام كه خود را از خلافت خلع كنم و ولايت امور مسلمين را بتو واگذار نمايم ، و آنچه بعهده دارم بگردن تو اندازم ، و ديدم كه علىّ بن موسى در
316
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 316