نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 367
مىخواست آنان را هلاك كند ، سپس تصميمش عوض شد و فرمود : « * ( وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ ) * » ( تذكَّر بده ، زيرا تذكَّر دادن براى مؤمنين نافع است - ذاريات 55 ) سليمان گفت : باز هم بفرمائيد فدايت شوم ! حضرت فرمودند : پدرم از پدرانشان عليهم السّلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كردهاند كه : خداوند عزّ و جلّ به يكى از پيامبرانش وحى فرمود كه به فلان پادشاه خبر بده كه در فلان موقع او را قبض روح خواهم كرد ! آن پيامبر نزد پادشاه رفت و او را از آن موضوع مطَّلع كرد ، پادشاه بعد از شنيدن اين خبر به دعا و تضرّع پرداخت به نحوى كه از روى تخت خود به زمين افتاد ، او از خداوند چنين درخواست كرد : خداوند ! به من مهلت بده تا فرزندم جوان شود و كارم را انجام دهد ، خداوند به آن پيامبر وحى فرمود كه : نزد پادشاه برو و به او اطَّلاع بده كه مرگ او را به تأخير انداختم و پانزده سال به عمر او اضافه كردم ، آن پيامبر عرض كرد : خدايا ! تو خود مىدانى كه من تا بحال دروغ نگفتهام ، خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرمود كه : تو بنده اى هستى مأمور ، اين مطلب را به او ابلاغ كن ، خداوند در بارهء كارهايش مورد سؤال واقع نمىشود .
367
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 367