نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 207
مرا در آن حال ديدى ، مبادا كسى را از حالت من با خبر كنى و نيز به كسى كه نزد من خواهد بود ، اطَّلاع نده ، مگر بعد از وفاتم . مسيّب بن زهير گويد : دائم مراقب حضرت و منتظر بودم تا اينكه حضرت قدرى آب خواستند و نوشيدند ، سپس مرا خواستند و گفتند : اى مسيّب ! اين سندىّ بن شاهك پليد گمان مىكند او خودش غسل و دفن مرا بعهده خواهد گرفت ، هيهات ، ابدا اين طور نخواهد بود ، وقتى مرا به گورستان معروف به « مقابر قريش » بردند ، مرا در آنجا دفن كنيد و قبر مرا بيش از چهار انگشت باز ، بالا نياوريد و از خاك براى تبرّك چيزى برنداريد . زيرا تربتهاى ما ، همگى ، حرام است جز تربت جدّم حسين بن علىّ عليهما السّلام زيرا خداوند تربت آن بزرگوار را براى شيعيان و اولياء ما ، شفاء قرار داده است . مسيّب گويد : سپس كسى را كه بسيار به آن حضرت شبيه بود ، ديدم كه در كنار ايشان نشسته است و من مولايم حضرت رضا عليه السّلام را در كودكى آن
207
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 207