responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 208


حضرت ديده بودم .
خواستم از او سؤالاتى كنم كه مولايم حضرت موسى بن - جعفر عليهما السّلام بر من بانگ زد و فرمود : مگر تو را نهى نكرده بودم ؟ همين طور بودم تا حضرت وفات كردند و آن شخص غايب شد . سپس به هارون خبر دادم ، و سندى بن شاهك آمد ، قسم به خدا ، آنها را مىديدم كه خود خيال مىكردند كه آنها حضرت را غسل مىدهند ، ولى دستشان به ايشان نمىرسيد ، و فكر مىكردند كه آنهايند كه حضرت را حنوط و كفن مىكنند ولى هيچ كارى نسبت به آن بزرگوار انجام نمىدادند و همان شخص غسل و حنوط و كفن حضرت را بر عهده داشت ، آنها او را مىديدند و نمىشناختند و در ظاهر اين طور وانمود مىكرد كه فقط به آنها كمك مىكند ، وقتى از آن كارها فارغ شد بمن فرمود : اگر در بارهء او شكّ داشتى ، ديگر در مورد من در شكّ نباش ، من امام و مولاى تو هستم و بعد از پدرم ، حجّت خدا بر تو مىباشم ، اى مسيّب ! مثل من ، مثل يوسف صدّيق - عليه السّلام - است ، و مثل آنها ، مثل برادران او است كه بر او وارد شدند و حضرت آنها را شناختند ولى آنها ، او را نشناختند .

208

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 208
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست