نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 204
بسيار مضطرب و ناراحتش كرد ، به سراغ سگ رفت ، ديد ، در اثر سمّ ، گوشت از بدنش جدا شده و مرده است ، خادم را احضار كرد ، يك شمشير و يك زيرانداز ( كه موقع كشتن كسى روى زمين پهن مىكردهاند تا خونش روى آن بريزد ) نيز طلبيد ، به خادم گفت : در بارهء آن خرما ، راستش را بگو و الَّا مىكشمت ، خادم گفت : يا أمير المؤمنين ! من خرماها را به نزد موسى بن جعفر بردم و سلام شما را به او رساندم و در مقابل او ايستادم ، او از من خلالى طلب كرد . من نيز خلالى به او دادم ، او آن خلال را ، در خرماها ، يكى پس از ديگرى ، فرو برده و مىخورد تا اينكه آن سگ به آنجا آمد . خلال را در يكى از خرماها فرو كرد و آن را به طرف سگ انداخت ، آن سگ نيز خرما را خورد و او به خوردن بقيّه خرماها ادامه داد ، و سپس اتّفاقى افتاد كه خود مىبينى . هارون گفت : در بارهء موسى ، سودى نبرديم ، جز اينكه بهترين خرما را به او إطعام كرديم و سمّ خود را هدر داديم و سگمان نيز كشته شد ، در بارهء موسى بن -
204
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 204