نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 181
نمود يا ابا الحسن ، سپس موسى برخاست ، و هارون نيز به احترام او بپا خاست و صورت و چشمهايش را بوسيد ، سپس به من و امين و مؤتمن رو كرد و گفت : اى عبد الله و اى محمّد و اى ابراهيم ، پيشاپيش عمو و سرورتان حركت كنيد . براى او ركاب بگيريد ، لباس ايشان را مرتّب كنيد و تا منزل ، ايشان را بدرقه كنيد . بعد موسى بن جعفر ( عليهما السّلام ) پنهانى به من بشارت داد كه خليفه خواهم شد و گفت : وقتى كارها را بدست گرفتى به فرزندان من نيكى كن ، سپس ( به نزد هارون ) بازگشتيم ، - و من در بين برادرانم ، نسبت به پدرم از همه جسورتر و جرىتر بودم - وقتى مجلس خلوت شد گفتم : يا أمير المؤمنين ! اين مرد كه بود كه آنقدر به او عزّت و احترام گذاشتى ، در مقابل او از جا برخاستى و به استقبالش رفتى ، او را در بالاى مجلس نشاندى و خود پايينتر نشستى و به ما دستور دادى برايش ركاب بگيريم ؟ گفت : او امام مردم و حجّت خدا بر خلقش و خليفه اش در بين بندگانش است ، گفتم : مگر اين صفات منحصرا در تو و براى تو نيست ؟
181
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 181