نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 179
پياده شد و رشيد تا انتهاى جايگاه جلو آمده ، او را استقبال كرد و صورت و چشمان او را بوسيد و با خود به صدر مجلس برد و همان جا نزد خود نشاند و با او شروع به صحبت كرد . در خلال صحبت كاملا رو به سوى او مىنمود و در بارهء اوضاع و احوال وى از او مطالبى مىپرسيد . سپس سؤال كرد : يا أبا الحسن ، افراد تحت تكفّل شما چند نفر هستند ؟ حضرت فرمود : بيش از پانصد نفر . هارون سؤال كرد : همگى اولاد شما هستند ؟ ! فرمود : نه ، بيشترشان غلام و حشم و ندم هستند . ولى در مورد فرزند ( كه سؤال كرديد ) بيش از سى فرزند دارم . فلان قدر پسر و فلان قدر دختر . هارون گفت : چرا دخترها را به عموزادگان و ساير افراد مناسب آنها ، تزويج نمىكنيد ؟ حضرت فرمود : دستم خالى است . هارون گفت : وضع زمين چطور است ؟ فرمود : بعضى از اوقات محصول دارد و بعضى از اوقات ندارد . هارون پرسيد : آيا مقروض هستيد ؟ فرمود : بله . گفت : چقدر ؟ فرمود : حدود ده هزار دينار . هارون گفت : اى عموزاده ! من آنقدر به شما مال خواهم داد كه بتوانى براى پسران و
179
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 179