نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 152
( توسّط غلامانش ، به رسم احترام ) پيشاپيش حضرت حركت داده شود . حضرت نيز گفتند : به خدا قسم ! اگر صلاح را در اين نمىديدم كه با اين پولها سادات جوان را داماد كنم تا نسل سادات قطع نشود ، هرگز اين پولها را نمىپذيرفتم . سپس در حالى كه مىفرمود : « * ( الْحَمْدُ لِلَّه رَبِّ الْعالَمِينَ ) * » به منزل بازگشت . فضل گفت : يا أمير المؤمنين ، اوّل قصد داشتى او را مجازات كنى ولى بعد ، خلعت به او دادى و اكرام و احترامش كردى ؟ هارون گفت : وقتى كه تو رفتى ، مردانى را ديدم كه اطراف خانه حلقه زندهاند و هر يك سرنيزه اى بدست دارند و آن را پاى ديوار خانه فرو كرده و مىگويند : اگر فرزند رسول الله را اذيّت كرد ، او و خانه اش را به زمين فرو خواهيم برد و اگر به او نيكى كرد ، رهايش مىكنيم ، فضل گويد : به دنبال موسى بن جعفر روان شدم ، و از او پرسيدم : چه دعائى خواندى كه اين طور از هارون در أمان ماندى ؟ فرمود : دعاى جدّم علىّ بن أبى طالب ، هر گاه آن دعا را مىخواند با هر لشكرى كه روبرو مىشد آن را شكست مىداد و با هر جنگجوئى كه مواجه
152
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 152