responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 484


* ( مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّه وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبى وَالْيَتامى وَالْمَساكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِياءِ مِنْكُمْ ) * آنچه باز گردانيد خدا بر پيغمبر خود از اموال و املاك اهل دهها كه بحرب رفته بودند مر خداى راست و مر پيغمبر او را و تصرف در سهم اول نيز بر آن حضرت است كه بر وفق مصلحت صرف نمايد ، و مر صاحبان خويشى و نسبت بحضرت نبوى از اهل بيت وى كه ائمه معصومينند ، و مر اطفال بىپدر محتاج از آل محمد ( ص ) و مر درويشان را كه از ايشان باشند و قادر بر قوت سال خود نباشند ، و مر رهگذران كه استطاعت نداشته باشند بشهر خود روند تا آن متداول و دست گردان ميان توانگران از شما نباشند كه بآن مكاثره كنيد و بقوت و غلبه زياده از حق خود برداريد و فقير را اندكى دهيد يا محروم سازيد چنان كه در زمان جاهليت بود ، پس اى مأمون تو مرا از حقم منع كردى و من رهگذرم و مالم تمام شده و مسكين شده‌ام و چيزى ندارم تا بآن امرار معاش خود را منظم كنم و از حاملين قرآنم يعنى قرائت قرآن ميكنم ، مأمون گفت من بجهت اين مزخرفات تو حدى از حدود و حكمى از احكام خدا را در حق دزد معطل كنم ؟ صوفى گفت ابتدا نفس خود را تطهير كن بعد از آن غير خود را و اول حد خدا را بر خودت اقامه كن پس از آن بر غير خودت ، مأمون رو كرد بحضرت ابو الحسن ( ع ) و عرض كرد اين صوفى چه ميگويد حضرت فرمود ميگويد حق من از خمس دزديده شده منهم بجهت اضطرار دزدى كرده‌ام ، مأمون سخت در غضب شد و بصوفى گفت بخدا قسم دست تو را قطع ميكنم صوفى گفت آيا دست مرا قطع ميكنى و حال اينكه تو بندهء منى ؟ مأمون گفت واى بر تو از كجا من بندهء تو شدم گفت زيرا كه مادر تو از مال مسلمانان خريده شده است و تو بندهء هر كسى هستى كه در مشرق و مغرب عالم است مگر اينكه تو را آزاد كند و من تو را آزاد نكردم و بعد از آن خمس را تو ضبط كردى و بتو رسيد و حق آل رسول را ندادى و نيز حق من و امثال مرا هم ندادى ، و وجه ديگر از براى اينكه تو نميتوانى دست مرا قطع كنى اينست كه خبيث نميتواند تطهير كند و از لوث معصيت پاك كند خبيث ديگرى را كه مثل او است بلكه خبيث را طاهر پاك ميكند و كسى كه حد بر او لازم است بر غير خود اقامهء حدود نميكند تا اينكه ابتداء اقامهء حدود بر خود نكند آيا نشنيدى قول خدا را * ( أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ) * ، آيا مردم را باحسان و بر امر ميكنيد و خود را فراموش ميكنيد در حالى كه كتاب خدا را تلاوت كرده باشيد آيا از روى عقل و دانشورى تأمل نميكنيد ، مأمون روى بحضرت رضا ( ع ) كرد و عرض كرد چه مىبينى در امر اين صوفى آن بزرگوار فرمود خداوند جل جلاله بمحمد ( ص ) فرموده است * ( قُلْ فَلِلَّه الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ ) * و اين حجت است كه چون بجاهل نرسد اين حجت را بطريق نادانى ميداند

484

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 484
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست