responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 477


نيست كه بوجود محمد ( ص ) بشارت داده است و آن عيسى نيست كه بعبوديت و ربوبيت خدا اقرار كرده است پس ما از كجا بر پيغمبرى اجماع داريم . ابو قره برخاست و بصفوان بن يحيى گفت برخيز چقدر اين مجلس ما را بىنياز كرد و براى ما ثمر بخشيد « باب پنجاه و ششم » « در ذكر سخنهاى آن جناب با يحيى بن ابى ضحاك سمرقندى در امامت نزد مأمون » از محمد بن يحيى الصولى مروى است كه گفت از حضرت رضا ( ع ) خبرى حكايت شده است كه الفاظ آن مختلف است و باسنادى كه من بدان عمل ميكنم روايت نشده و الفاظ راويان مختلف است جز اينكه من آن خبر را بمعانى نقل ميكنم اگر چه الفاظ آن مختلف است ، مأمون باطنا دوست ميداشت كه حضرت رضا ( ع ) مخذول شود و كسى كه در مقام سخنورى با او برميآيد و گفتگو ميكند با دليل و برهان از آن بزرگوار برترى جويد گرچه مأمون در نظر مردم خلاف اين مطلب را جلوه داده بود . پس فقها و متكلمين در نزد او اجتماع يافتند و بآنها در خفا گفت كه در امامت با حضرت رضا ( ع ) مناظره كنيد حضرت رضا ( ع ) بايشان فرمود كه شما يك نفر از بين خود انتخاب كنيد كه گفتگو كند تا هر چه بر او لازم آيد بر عموم شما لازم آمده باشد آنها مردى را بنام يحيى بن ابى ضحاك سمرقندى كه در خراسان كسى مثل او نبود انتخاب كردند ، حضرت رضا ( ع ) فرمود اى يحيى هر چه خواهى سؤال كن عرض كرد در امامت سخن ميگوئيم چگونه ادعاى امامت ميكنى براى كسى كه خودش امام نباشد و واگذاشته باشد كسى را كه امامت و مردم باو راضى شده باشند ؟ حضرت رضا فرمود اى يحيى خبر بده مرا از كسى كه خود را تصديق كرده باشد و حال اينكه كاذب باشد يا بالعكس خود را تكذيب كرده باشد در حالى كه صادق باشد آيا چنين كسى در ادعاى خود محق بوده و بواقع رسيده است يا مبطل بوده و خطا كرده است ؟ يحيى ساكت شد ، مأمون گفت جواب بگو گفت مرا از جواب او عفو كن مأمون بحضرت ابى الحسن عرض كرد مقصود خود را از اين سؤال براى ما بيان كن آن بزرگوار فرمود يحيى ناچار است كه از امامهاى خود خبر بدهد باين كه بر خود دروغ بستند يا راست گفتند ، اگر گمان ميكند بر خود دروغ بستند دروغگو را امامى نيست و اگر گمان كند راست گفتند از آن جمله از ايشان ابو بكر است كه گفت من شما را صاحب اختيار ميكنم بهتر از شما نيستم . دوم آنان كه عمر است گفت بيعت ابى بكر لغزشى بود واقع شد و كسى كه بمثل اين بيعت عود كند او را بكشيد پس بخدا سوگند

477

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 477
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست