responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 469


آن حضرت را نظر بمردى افتاد و باو فرمود بنده خدا بآنچه خواهى وصيت كن و مستعد و آماده باش از براى چيزى كه ناچار در آن واقع شوى يعنى مهياى مرگ باش و همان طور كه آن بزرگوار فرموده بود بعد از سه روز آن مرد وفات يافت . دلالت ديگرى : از عبد الله بن محمد هاشمى مروى است كه گفت روزى بر مأمون داخل شدم و مرا نشانيد و هر كسى كه در نزد او بود بيرون كرد پس از آن طعام طلب كرد ما طعام خورديم بعد خود را ببوى خوش پاكيزه كرديم بعد امر كرد پرده زدند و رو كرد ببعضى از كسانى كه پشت پرده بودند و گفت ترا بخدا قسم كه بايد بگوئى شعرى كه انشاء كردهء در حزن و مرثيه و خوشى اهل طوس پس از آن حرم مرا گفت < شعر > سقيا لطوس و من اضحى بها قطنا من عترة المصطفى ابقى لنا حزنا < / شعر > يعنى گوارا باد از براى طوس و كسانى كه روز كردند در حالتى كه در طوس ساكنند از جهت عترت رسول خدا و از براى ما اندوه باقى گذاشته شده است عبد الله گويد كه مأمون گريه كرد و بمن گفت اى عبد الله آيا ملامت ميكنند مرا اهل بيت من و اهل بيت تو كه حضرت رضا ( ع ) را از براى خلافت نصب كرده‌ام پس بخدا قسم كه حديث كنم ترا بحديثى كه از آن تعجب كنى روزى من نزد حضرت رضا ( ع ) آمده و باو عرض كردم فداى وجودت شوم پدران بزرگوارت موسى و جعفر و محمد و على بن الحسين ( ع ) بودند و در نزد ايشان بود علم گذشته و علم آينده تا روز قيامت و توئى وصى اين قوم و وارث ايشان و در نزد تست علم ايشان و مرا بسوى تو حاجتى است فرمود بگو حاجت خود را عرض كردم اين كنيز كه در صفا و حسن يگانهء دهر است و نهايت محبت و تقرب بمن دارد و احدى از كنيزكان خود را بر او مقدم نميدارم مكرر حامله شده و حمل او سقط شده است و اكنون نيز حامله ميباشد مرا راهنمائى كن بچيزى كه او را معالجه كنم تا سالم باشد و طفل او عيب نكند آن بزرگوار فرمود از سقط اين طفل خوف مكن كه اين كنيزك از آفت سالم مىشود و پسرى ميزايد كه شبيه ترين مردم است بمادر خود و او را انگشت كوچكى باشد زياده بر انگشتان در دست راست كه آن انگشت آويزان نباشد و در پاى چپ او نيز انگشت كوچكى باشد كه آويزان نباشد پس در نزد خود گفتم كه شهادت ميدهم كه خداوند بر هر چيزى قادر است بعد از آن اين كنيزك زائيد پسرى را كه بمادر خود شباهت تمام داشت و در دست راست او انگشت كوچك كه آن را خنصر گويند زائد بر انگشتانش روئيده بود و آويزان نبود و در پاى چپ او نيز انگشت خنصر كه انگشت كوچك است زياده بر انگشتان روئيده بود و آويزان نبود و همان طور بود كه حضرت رضا ( ع ) از برايم وصف كرده بود پس كيست كه مرا ملامت كند بر اينكه او را بر خلافت نصب كرده ام

469

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 469
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست