responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 468


آنكه كتابتى از براى آن حضرت بفرستم بمن گفت كه حضرت رضا ( ع ) فرمود دفتر مرا بفرست و حال اينكه هرگز در منزل من دفترى نبود راشد گويد كه من گفتم آيا آن جناب طلب كرده است چيزى را كه عارف و شناسائى بتصديق كردن آن نباشم و چيزى نيابم و بر چيزى بر نخورم چون فرستادهء آن حضرت بازگشت من گفتم بايست در مكان خود و بعضى از بارها را گشودم دفترى در آن يافتم كه عالم بآن نبودم و ليكن ميدانستم كه آن بزرگوار بغير از حق طلب نميكند پس آن دفتر را از براى آن حضرت فرستادم . دلالت ديگرى : از ابى محمد بصرى مروى است كه گفت حضرت رضا ( ع ) قدم مبارك بآن اطراف نهاد من بآن بزرگوار نوشتم و از او اذن خواستم كه در شهرى بعنوان تجارت بيرون روم آن بزرگوار نوشت كه اقامت كن و در جايى قدم نگذار من دو سال اقامت كردم بعد از آن آن جناب مرتبهء دوم در آن سرزمين قدم نهاد من باو نوشتم و طلب اذن كردم آن حضرت بمن نوشت بمباركى و فيروزى بيرون ميروى كه صنع خدا از براى تو مبارك است و امر تغيير خواهد كرد من بيرون رفتم و بمنفعت رسيدم و در بغداد هرج و مرج شده بود من از آن فتنه سلامتى يافتم . دلالت ديگرى : از احمد بن عبد الله حارثه كرخى مروى است كه گفت فرزند از براى من باقى نميماند ده فرزند و كسرى از من فوت كرده بودند حج كردم و بر حضرت ابى الحسن الرضا ( ع ) داخل شدم و آن حضرت بنزد من بيرون آمد و جامهء گلى رنگ پوشيده بود سلام كردم و دست مباركش را بوسيدم و چند مسأله از او پرسيدم بعد از آن شكايت كردم كه فرزند براى من باقى نميماند آن حضرت سر مبارك را زير انداخت و بسيار دعا كرد بعد فرمود اميدوارم كه تو مراجعت كنى و برايت حملى باشد و بعد از تولد او ولد ديگر از برايت متولد شود و در زمان حيات خود از آنها بهره مند شوى و حقتعالى چون اراده كند دعا را مستجاب كند ، مستجاب ميكند و بر هر چيزى قدرت دارد ميگويد كه من از سفر حج بمنزل خود بازگشتم و عيال خود كه دختر خالم بود حامله يافتم او از برايم پسرى زائيد ابراهيم نام نهادم و بعد از آن حامله شد پسر ديگرى زائيد نامش را محمد برداشتم و او را مكنى به ابو الحسن كردم ابراهيم سى سال و كسرى زنده بود و ابو الحسن بيست و چهار ساز زنده ماند و بعد از آن هر دو بيمار شدند و من بحج رفتم چون مراجعت كردم هر دو بيمار بودند دو ماه پس از ورود من ابراهيم در اول ماه فوت كرد و ابو الحسن در آخر ماه وفات يافت و احمد كه بعد از اين دو نفر متولد شده بود يك سال و نيم زنده بود بعد فوت كرد و قبل از اين دو فرزند هر فرزند از براى او بوجود مىآمد يكماه بيشتر زنده نميماند . دلالت ديگرى : از سعد بن سعد از حضرت ابى الحسن الرضا ( ع ) مروى است كه

468

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 468
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست