responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 466


ديگر را در نزد من باقى گذاشت و فرمود هر كس بعد از من نزد تو آمد و باقى مال را از تو مطالبه كرد او صاحب و مولاى تو خواهد بود و چون آن بزرگوار درگذشت و دنيا را وداع گفت على ( ع ) فرزند دلبندش نزد من فرستاد و مطالبهء باقى مال را كرد و فرمود كه فلان و فلان مبلغ است من آن مقدار مال كه در نزدم بود دادم . دلالت ديگرى : از حسن بن على الوشا مروى است كه گفت عباس بن جعفر بن محمد بن اشعث از من درخواست نمود كه از حضرت رضا ( ع ) سؤال كنم كه هر نامه اى كه عباس بآن بزرگوار مينويسد بعد از خواندن پاره كند از ترس اينكه مبادا در دست غير از آن بزرگوار افتد وشا گويد قبل از اينكه من بآن بزرگوار عرض كنم كه نوشته هاى عباس را بعد از خواندن پاره كند آن حضرت بمن نوشت كه برفيق خود اعلام كن كه چون كتابتى بمن مينويسد پس از خواندن پاره ميكنم . دلالت ديگرى : از احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى مروى است كه گفت من نزد خود خيال كردم كه چون بر حضرت ابى الحسن الرضا ( ع ) وارد شوم از او سؤال كنم كه از سن شريفش چقدر گذشته است و چون بر آن بزرگوار وارد شده و در مقابلش نشستم آن حضرت بسويم نظر ميكرد و از روى فراست بصورتم مينگريست پس از آن فرمود از عمر تو چقدر گذشته است عرض كردم فدايت شوم چنين و چنان از عمرم گذشته است فرمود من از تو بزرگترم زيرا كه چهل و دو سال از عمرم گذشته است عرض كردم فداى وجودت شوم بخدا قسم كه ميخواستم از اين مطلب سؤال كنم فرمود بتحقيق كه من ترا خبر دادم . دلالت ديگرى : از زروان مدائنى مروى است كه بر حضرت رضا ( ع ) وارد شد و ميخواست از آن جناب از حال عبد الله بن جعفر سؤال نمايد ميگويد كه آن بزرگوار دست مرا گرفت و بر سينهء خود قرار داد پيش از آنكه آنچه اراده كرده‌ام از براى او ذكر كنم بمن فرمود اى محمد برادرم عبد الله امام نبود و باين ترتيب قبل از اينكه از اراده خود سؤال كنم مرا آگاه كرد . دلالت ديگرى : از محمد بن عيسى بن يقطينى مروى است كه گفت از هشام عباسى شنيدم كه ميگفت بر حضرت ابى الحسن الرضا ( ع ) داخل شدم و ميخواستم از آن حضرت سؤال كنم دعائى بر من بخواند كه سر دردى كه عارضم شده است رفع شود و دو جامه از جامه هاى خود كه بر آنها محرم ميشد بمن ببخشد ولى چون بر آن حضرت داخل شده و مسائل خود را سؤال كرده و جواب شنيدم حاجات خود را فراموش كردم چون آن حضرت را وداع كرده و برخاستم كه بيرون روم فرمود بنشين پيش روى او نشستم دست مباركش را روى سرم نهاد و دعائى خواند و دو جامه از جامه هاى خود را نيز طلب كرد و فرمود در ميان اين

466

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 466
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست