نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 464
نديديم ، آن مرد اين حديث را از براى مردى از فرزندان قنبر كه در حدود يك صد و بيست سال از عمرش گذشته بود ذكر ميكرد و آن مرد قنبرى مرا بمثل اين حديث بدون كم و زياد خبر داد و گفت من نيز با آن مرد در خدمت آن بزرگوار بودم و آن مرد قنبرى مرا خبر داد كه آن بزرگوار در آن سفر بسوى خراسان ميرفت . دلالت ديگرى : از محول سجستانى مروى است كه گفت چون قاصد مأمون براى احضار حضرت رضا ( ع ) از خراسان بمدينه وارد شد و من در مدينه بودم آن بزرگوار براى وداع حضرت رسول ( ص ) بمسجد وارد شد و چند مرتبه آن بزرگوار را وداع ميكرد و باز ميگشت بسوى قبر مطهر و صدايش را بگريه و ناله بلند ميكرد من پيش رفتم و بآن عالى مقدار سلام كردم جوابم داد ، او را بطلب مأمون تهنيت گفتم فرمود مرا واگذار همانا از جوار جد بزرگوارم بيرون ميروم و در غربت ميميرم و در پهلوى هارون دفن ميشوم ميگويد تا خراسان آن بزرگوار را متابعت كرده و همراه بودم تا اينكه در طوس وفات كرد و او را در جنب هارون دفن كردند . دلالت ديگرى : از محمد بن ابى عبد الله كوفى مروى است كه گفت حديث كرد ما را سعد بن مالك از ابى حمزه از ابن كثير كه گفت چون موسى بن جعفر ( ع ) وفات كرد و مردم در امر او واقف شدند و بعد از او امامى را قائل نشدند و من در آن سال حج كردم بناگاه حضرت رضا ( ع ) را ديدم و در قلب خود وقف بحضرت موسى بن جعفر ( ع ) را گذرانيدم و يا امامت حضرت رضا ( ع ) را و نزد خود اين آيهء شريفه را تلاوت كردم * ( أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُه ) * تا آخر آيه ، تا اين خيال كردم آن بزرگوار مثل برق و زنده بر من گذشت و فرمود بخدا قسم من آن بشرم كه بر تو واجب است مرا متابعت كنى من عرض كردم بسوى خدا و بسوى تو پناه ميبرم و معذرت ميخواهم كه مرا عفو فرمائيد فرمود لغزش تو بخشيده است . « مصنف گويد » غير واحدى از مشايخ از محمد بن ابى عبد الله كوفى اين حديث را از براى من باين اسناد حديث كرده است . دلالت ديگرى : از حسن بن على الوشا مروى است كه حضرت رضا ( ع ) بمن فرمود كه هنگامى كه خواستند مرا از مدينه بخراسان آورند عيال خود را جمع كرده و بآنها امر كردند بر من گريه كنند تا گريه آنها را بشنوم پس از آن دوازده هزار دينار بين ايشان قسمت كرده و گفتم آگاه باشيد كه من هرگز بسوى عيال خود مراجعت نخواهم كرد . دلالت ديگرى : از ابو محمد غفارى مروى است كه گفت قرض بسيارى پيدا كردم و در نزد خود گفتم كه غير از سيد و مولايم حضرت ابى الحسين على بن موسى الرضا ( ع ) كسى اين قرض را ادا نكند چون صبح كردم بمنزل آن بزرگوار رفته و اذن دخول خواستم و پس از كسب اجازه و دخول در منزل پيش از اينكه سخنى بگويم بمن فرمود يا ابا محمد حاجت تو را دانستيم
464
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 464