responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 404


شد و قومى با شمشيرها داخل حمام شدند و يكى از كسانى كه داخل حمام شده بود او را كشت و اينها سه نفر بودند يكى از آنها پسر خالهء فضل ذو القلمين بود ياسر گويد كه سران سپاه و لشكريان و كسانى كه از مردان ذو الرياستين بودند بر در خانهء مامون اجتماع يافتند و گفتند كه مامون در حق او حيله كرده است و او را بقتل آورده است و ما خون او را تقاص ميكنيم مامون بحضرت رضا ( ع ) عرض كرد اى سيد من آيا مصلحت ميدانى كه بيرون روى بسوى ايشان و آنها را پراكنده كنى ياسر گويد كه حضرت رضا ( ع ) سوار شد و بمن فرمود سوار شو پس چون ما از در خانه بيرون رفتيم حضرت رضا ( ع ) بآنها نظر كرد كه اجتماع كرده‌اند و آتش روشن كرده‌اند كه در خانه را بسوزانند پس آن جناب صيحه بايشان زد و بدست مبارك اشاره كرد بايشان كه متفرق شويد همه پراكنده شدند ياسر گويد بخدا قسم كه مردم چنان روى بفرار نهادند كه بعضى از ايشان روى بعضى ديگر ميريختند و اشاره نكرد بسوى احدى مگر آنكه دويدن گرفت و بگذشت و احدى توقف نكرد . از محمد بن عباده مروى است كه گفت چون امر سهل بن فضل وقوع يافت و كشته شد مامون بر حضرت رضا ( ع ) داخل شد و گريان بود و باو عرض كرد يا ابا الحسن اين زمان وقت حاجت من است بسوى تو پس در امر من نظر ميكنى و مرا اعانت ميكنى حضرت رضا ( ع ) باو فرمود بر تست تدبير و بر ما است دعا راوى گويد كه چون مامون بيرون رفت من بحضرت رضا ( ع ) عرض كردم خداوند ترا عزت دهاد چرا تاخير داشتى آنچه را كه امير المؤمنين بتو گفت و از آن امتناع نمودى پس بتو گفت واى بر تو يا ابا الحسن باكى از وقوع اين واقعه و نقصان امر خلافت ندارى حضرت فرمود چون مرا ديد كه اندوهگين شدم بمن گفت كه اگر امر راجع شود بآنچه تو ميگوئى يعنى مرا اعانت بر عمل خلافت نكنى نسبت بمن بطرز سابق بوده باشى و نفقه تو نباشد مگر در آستين تو يعنى من چيزى بتو ندهم و تو مثل يكى از مردم باشى در نزد من . از محمد بن ابى الموج بن حسين رازى مروى است كه گفت از پدرم شنيدم كه ميگفت حديث كرد مرا كسى كه از حضرت رضا ( ع ) شنيده بود كه آن بزرگوار ميفرمود حمد خداوندى را سزد كه حفظ فرمود از ما آنچه را كه مردم ضايع كردند و بلند كرد ما را هر قدر مردم پست كردند تا اينكه ما را هشتاد سال بر منبرهاى كافران لعنت كردند و فضل ما را مخفى داشتند و مالها در كذب بر ما بذل كردند و حقتعالى بر ما امتناع و ابا كرد يعنى حقتعالى نسبت بما كارى نكرد مگر اينكه ذكر ما را بكند كرد و فضل ما را روشن كرد بخدا قسم كه اين گونه قبايح را نسبت بما نكردند بلكه برسول خدا كردند و قرابت ما با رسول خدا است تا اينكه امر ما را منتهى كردند باينكه ما از او روايت نميكرديم يعنى از ترس اعدا و بزودى اين عمل بعد از ما از اعظم علامات پيغمبر و

404

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 404
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست