responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 403


آنچه امير المؤمنين عطا كرده است يعنى باين نوشته امضا كنى زيرا كه توئى وليعهد مسلمانان حضرت رضا ( ع ) فرمود بخوان و آن نوشته را در جلد بزرگى گذاشته و فضل پيوسته ايستاده بود تا اينكه آن نوشته را خواند چون فارغ شد حضرت رضا ( ع ) باو فرمود اى فضل از آن تست بر ما اينها بشرط اينكه از خدا بترسى ياسر گويد كه آن بزرگوار امر ذو الرياستين را بيك كلمه ناقص كرد پس از نزد حضرت بيرون آمد و مأمون بيرون رفت و ما با حضرت رضا ( ع ) نيز بيرون رفتيم و چون چند روز گذشت و ما در بعضى منازل بوديم كه نوشته از حسن بن سهل برادر ذو الرياستين بذو الرياستين رسيد كه من در حساب نجوم بتحويل اين سال نظر كرده‌ام و در آن يافته‌ام كه تو در فلان ماه و در روز چهار شنبه حرارت آهن و حرارت آتش خواهى چشيد يعنى ترا به آهن در ميان آتش ميكشند پس من چنين مىبينم كه در آن روز تو و حضرت رضا و امير المؤمنين داخل حمام شويد و تو در حمام حجامت كنى و خون خود را بر بدن خود بريزى تا اينكه نحوست اين روز را از خود زايل كنى پس فضل نزد مأمون رقعه فرستاد و نوشته در اين مطلب باو نوشت و از مأمون سؤال كرد كه با او داخل حمام شود و از حضرت رضا ( ع ) نيز اين مطلب را سؤال كند مأمون رقعه در اين باب بحضرت رضا ( ع ) نوشت و اين مطلب را از او سؤال كرد حضرت رضا ( ع ) باو نوشت كه من فردا داخل حمام نميشوم يا امير المؤمنين از براى تو نيز مصلحت نمىبينم كه فردا داخل حمام شوى و از براى فضل نيز مصلحت نمىبينم كه فردا داخل حمام شود پس مامون دو مرتبه ديگر رقعه بآن جناب نوشت حضرت رضا ( ع ) باو نوشت من فردا داخل حمام نميشوم و رسول خدا را در اين شب در خواب ديدم كه بمن فرمود يا على فردا داخل حمام نشوى يا امير المؤمنين من از براى تو و فضل مصلحت نمىبينم كه فردا داخل حمام شويد مامون بآن جناب نوشت اى سيد من راست گفتى تو و راست گفته است رسول خدا ( ص ) من فردا داخل حمام نميشوم اما فضل خود داناتر است بآنچه ميكند ياسر گويد چون آن روز را شام كرديم و آفتاب غروب كرد حضرت رضا ( ع ) بما فرمود بگوئيد پناه ميبرم بخدا از آنچه در اين روز فرود آيد ما پيوسته چنين ميگفتيم چون آن جناب نماز صبح را گذارد بما فرمود بگوئيد پناه ميبرم بخدا از آنچه در اين روز فرود آيد ما پيوسته چنين ميگفتيم چون نزديك طلوع آفتاب شد حضرت رضا ( ع ) بمن فرمود بالا برو بروى بام و گوش فرا دار به بين چيزى مىشنوى چون من بالا رفتم صداى ضجهء و صيحهء شنيدم و اين صدا بسيار شد كه ناگاه مامون از آن درى كه از خانه اش بخانهء حضرت گشوده بود داخل شد و ميگفت يا سيدى يا ابا الحسن خداوند اجر ترا داد نسبت بفضل يعنى چون سخن ترا قبول نكرد خدا سزايش را داد و داخل حمام

403

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 403
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست