responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 405


دلالات پيغمبرى او خواهد بود . از احمد بن عيسى بن زيد مروى است كه گفت مامون بكشتن مردى امر كرد آن مرد گفت مرا پيش بريد كه مرا شكرى است يعنى خدمتى كرده‌ام مامون گفت تو كيستى و شكر تو چيست على بن موسى ( ع ) پيش دستى كرده فرمود يا امير المؤمنين ترا بخدا قسم ميدهم گه بايد شكر هر كسى را جلوه دهى اگر چه اندك باشد چه حقتعالى ببندگان خود امر شكر فرموده است پس چون او را شكر كنند آنها را عفو كند و قومى ذكر ميكنند كه فضل بن سهل بمامون اشاره كرد كه على بن موسى الرضا ( ع ) را وليعهد خود قرار دهد بعضى از آنها ابو على حسين بن احمد سلامت است چه در كتابى كه اخبار خراسان تصنيف كرده است ذكر كرده است كه فضل بن سهل ذو الرياستين وزير مامون بود و تدابير امور او مينمود و مردى بود مجوسى و بدست يحيى بن خالد و مصاحبان او اسلام آورد و بعضى گويند بلكه سهل پدر فضل بدست مهدى اسلام آورد و يحيى بن خالد برمكى فضل را بجهت خدمت مامون اختيار كرد و او را از وابستگان مامون قرار داد پس فضل بر امر خدمت خود استيلا يافت و در نزد مامون فريد دهر خود شد و او را ذو الرياستين ملقب كردند باين جهت كه هم استيفاء امر وزارت نمود و هم رياست لشكر با او بود پس وزير لشكر و كشور بود و چون مامون بامر خلافت استقرار يافت روزى ببعضى از همنشينان خود گفت كه اين عمل نسبت بمامون كه او را استقرار دادم بخلافت با عمل ابو مسلم و كرده هاى او بچه قسم است او گفت كه ابو مسلم خلافت را از قبيلهء بقبيله ديگر تغيير داد و تو از برادرى ببرادر ديگر تغيير دادى و فرق ميان اين دو عمل را ميدانى يعنى عمل او اصعب از عمل تو بود زيرا كه نقل خلافت از برادرى ببرادر ديگر امرى آسان است چون هر دو از يك پدرند و مردم را باطاعت يكى از آنها ننگ از اطاعت ديگرى نيست فضل بن سهل گفت كه من هم خلافت را از قبيلهء بقبيلهء ديگر تغيير ميدهم پس از آن بمامون اشاره كرد كه على بن موسى را وليعهد خود قرار دهد مامون او را بيعت كرده و ليكن بيعت مؤتمن برادر مامون را ساقط گردانيد چه اين امر در نهايت صعوبت بود .
حضرت على بن موسى الرضا ( ع ) در خراسان از راه بصره و فارس در سال دويستم با رجاء بن ابى ضحاك بر مامون وارد شد و آن جناب دختر مامون را خواستگارى كرد و چون اين خبر در بغداد باولاد عباس رسيد بسيار بر ايشان ناگوار آمد پس ابراهيم بن مهدى را بخروج كردن واداشتند و باو بخلافت بيعت كردند و در اين مقام دعبل خزاعى اين اشعار را انشا كرد .
< شعر > يا معشر الاخيار لا تقنطوا خذوا عطاياكم و لا تسخطوا فسوف يعطيكم حنيينة يلذها الامرد و الاشمط < / شعر >

405

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 405
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست