responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 399


* ( بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ) * بتحقيق كه على بن موسى بر خود لازم گردانيد جميع آنچه را كه در اين كتاب است باين نوعى كه عقد موثق شده از امروز تا فردا مادامى كه زنده است و خدا را ضامن و كفيل قرار داد و در شاهد بودن خدا كافى است و بخط خود اين توقيع را در اين ماه از اين سال نوشت * ( وَالْحَمْدُ لِلَّه رَبِّ الْعالَمِينَ ) * و صلى الله على محمد و اله و سلم و * ( حَسْبُنَا الله وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ) * . ) * از ياسر خادم مروى است كه گفت چون داب و ديدن حضرت رضا ( ع ) چنين بود كه چون خلوت ميكرد حشم و خدم خود را جمع ميكرد از كوچك و بزرگ ايشان و با آنها گفتگو ميكرد و خود را مأنوس و مونس آنها مىساخت و طريقه آن جناب در هنگام غذا خوردن اين بود كه چون خوان طعام از براى آن بزرگوار حاضر مىساختند فرو گذار نميكرد هيچ كوچك و بزرگى راحتى مهتر اسب و حجام را مگر آنكه جميع را بر كنار خوان طعام مىنشايند ياسر خادم گويد كه روزى ما در نزد آن حضرت بوديم كه ناگاه شنيديم صداى قفلى را كه بر در آن خانه بود كه آن ميان خانه حضرت رضا ( ع ) گشوده ميشد پس دانستيم كه الان مأمون وارد مىشود حضرت رضا ( ع ) بما فرمود برخيزيد و متفرق شويد ما برخاستيم مأمون وارد شد و نوشتهء بلندى در دست او بود حضرت رضا ( ع ) خواست بجهت احترام او برخيزد مأمون آن جناب را بحق رسول خدا ( ص ) قسم داد كه برنخيزد پس از آن مأمون آمد تا اينكه خود را نزديك حضرت رضا ( ع ) رسانيد و روى مبارك او را بوسيد و پيش روى او نشست و بر متكائى تكيه كرد و شروع كرد بخواندن آن كتاب كه در دست او بود و آن فتح نامهء بود كه بعضى از قريه هاى كابل را فتح كرده بودند و در آن نوشته بود كه فاتح كرديم قريهء چنين و چنان را پس چون از خواندن آن فارغ شد حضرت رضا ( ع ) فرمود باو آيا خوشنود ميكند ترا فتح قريهء از قريه هاى اهل شرك مأمون عرض كرد آيا در اين فتح سرور نيست حضرت رضا ( ع ) فرمود يا امير المؤمنين از خدا بترس در امت محمد ( ص ) و در اين امر خلافت كه حقتعالى ترا ولى گردانيده است و اين امر را بخصوص تو ساخته است و تو امور مسلمانان را ضايع كردى و اين امر را تفويض بغير خود نمودى و در ميان مردم بخلاف حكم خدا حكم مىشود و در اين شهرها نشستى و خانه هجرت و محل نزول وحى الهى را واگذاشتى و مهاجرين و انصار در نزد تو بر آنها ستم مىشود يعنى در زمان تو بر آنها ظلم مىشود و امر او حكام تو در حق مؤمن نه ملاحظه خدا ميكنند و نه ملاحظه بنده و بر مردم روزگارى ميگذرد كه خود در مشقت و تعب افتاده‌اند و از نفقهء خود عاجزند و كسى را نمىيابند كه حال خود را بر او شكايت كنند و دست آنها بتو نميرسد يا امير المؤمنين از خدا بترس در امور مسلمانان و برگرد بخانه نبوت و معدن مهاجرين و انصار يا

399

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 399
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست