responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 379


از ريان بن صلت مروى است كه گفت بر على بن موسى الرضا ( ع ) وارد شدم و باو عرض كردم يا ابن رسول الله مردم ميگويند كه تو وليعهدى مأمون را قبول كردى با اينكه اظهار زهد و بىميلى بدنيا ميكنى آن بزرگوار فرمود خدا دانا است باينكه من اين عمل را ناخوش داشتم و ليكن چون كه من مخير شدم ميان قبول اين عمل و قتل قبول اين عمل را برگزيدم بر قتل واى بر مردم آيا نميدانند كه يوسف ( ع ) رسول و پيغمبر بود چون ضرورت او را واداشت بمتولى شدن خزينه هاى عزيز مصر بعزيز گفت اجعلنى * ( خَزائِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ) * و مرا ضرورت واداشت بقبول اين عمل از روى اكراه و اجبار بعد از آنكه مشرف بر هلاكت شدم علاوه بر اينكه من بر اين امر داخل نشدم مگر مثل داخل شدن كسى كه خارج باشد يعنى آثار وليعهدى مأمون و نائب شدن از حاكم جور جارى نميكنم و بسوى خدا شكوه ميكنم و او يارىكنندهء بندگان است . از ابى صلت هروى مروى است كه گفت مأمون بحضرت رضا على بن موسى ( ع ) عرض كرد يا ابن رسول الله من دانستم و شناختم فضل ، علم ، زهد ، ورع ، و عبادت و راههاى صواب تو را از خلافت سزاوارترى بمن حضرت رضا ( ع ) فرمود بعبوديت و بندگى خدا افتخار ميكنم و بزهد و بىرغبتى در دنيا خالصا لله اميدوارم نجات از شر دنيا را و بورع و ترس از محرمات الهى اميدوارم فايز شدن بمغانم و درجات رفيعه را و بتواضع در دنيا اميدوارم رفعت و بلندى نزد خدا را مأمون عرض كرد كه من چنين ديده و پسنديده‌ام كه خود را از خلافت عزل كنم و خلافت را از براى تو قرار دهم و ترا بيعت كنم حضرت رضا ( ع ) فرمود كه اگر اين خلافت از آن تست و خدا آن را از براى تو قرار داده است پس جايز نيست كه خلع كنى لباسى را كه خدا آن لباس را بتو پوشانيده است و قرار دهى آن را از براى غير خود و اگر اين خلافت از آن تو نيست پس جايز نيست اينكه قرار دهى چيزى را كه از براى من نيست مأمون بآن جناب عرض كرد يا ابن رسول الله لا بد و ناچار بايد اين امر را قبول فرمائى فرمود من بميل و رغبت هرگز چنين كارى نميكنم مأمون مدت زمانى را جد و جهد كرد تا اينكه مأيوس شد از قبول آن حضرت آخر الامر عرض كرد كه اگر قبول خلافت نميكنى و دوست نميدارى كه من بيعت تو كنم پس وليعهد من باش تا اينكه بعد از من خلافت از آن تو شود حضرت رضا ( ع ) فرمود بخدا سوگند كه حديث كرد مرا پدر بزرگوارم از پدران خود از امير المؤمنين ( ع ) از رسول خدا ( ص ) كه من پيش از تو از دار دنيا رحلت كنم در حالتى كه بزهر جفا بر سبيل ظلم و ستم كشته شوم فرشتگان آسمان و فرشتگان زمين بر من گريه كنند و در زمين غربت در پهلوى هارون الرشيد مدفون شوم مأمون گريه كرد پس از آن عرض كرد يا ابن رسول الله كيست آن كسى كه ترا بكشد يا اينكه قدرت داشته باشد بر اينكه بتو بدى كند و حال اينكه من

379

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 379
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست